کد مطلب:38266
شنبه 1 فروردين 1394
آمار بازدید:6
در مورد رياضت هندي ها شرح دهيد كه چگونه به اين درجه مي رسند كه در طبيعت تصرف مي كنند. اگر رياضت آن ها باطل است , چگونه به اين حدّ مي رسند؟!
رياضت يك اصطلاح عرفاني و به معناي پرهيزگاري و احتراز از بدي ها و تحمّل شدايد براي تزكيه ءنفس است . رياضت عبارت از تبديل كردن صفات ناپسند به صفات پسنديده است و پاره اي از حكما گفته اند:رياضت روي بر گردانيدن از اغراض شهوي مي باشد. برخي گفته اند: رياضت ملازم نماز و روزه بودن و مراقبت دقايق روز و شب از اجتناب از آنچه موجب گناه و سرزنش باشد و بستن دروازهء خواب بر روي خويشتن و دوري ازمصاحبت با مردم است .(1)
در بحث عرفان اسلامي مي توان گفت بدون رياضت و مجاهدت با نفس , رسيدن به كمالات انساني و اسلامي غيرممكن است .
مي دهيم >. نكته اي كه در اين آيه است , كلمهء است كه مفهم اين معنا است كه بايد جهاد و رياضت در راه خداباشد. اگر اين طور بود, رياضت و مجاهدت اسلامي خواهد بود وگرنه رياضت آثار خود را كه عبارت از تقويت روح و اراده است خواهد داشت , ولي اسلامي و شرعي نخواهد بود.
رياضت چه اسلامي و شرعي باشد و چه غير شرعي , باعث تقويت روح و اراده است .
به واسطهء قوي شدن اراده است كه كارهاي عجيب و غريب از رياضت كشان هندي ظهور و بروز پيدا مي كند.
رياضت كشان هندي با سختي دادن به جسم و مبارزه با قواي شهوي و اميال دروني , خود را تربيت مي كنند وروح و ارادهء خود را قوي مي سازند.
البته از نظر اسلامي اينگونه رياضت ها جائز نيست . تنها فرقي كه بين رياضت كش و باطل و حق وجود دارد, اين است كه رياضت كش باطل , فقط در دنيا نتيجهء رياضت خود را مي بيند, ولي مرتاض حق در دنيا و آخرت نصيب دارد. ازباب نمونه يكي از كرامات ميرفندرسكي را كه يكي از علماي اهل رياضت حق بود, بازگو مي كنيم :
مرحوم ميرفندرسكي را به ضيافتي دعوت نموده بودند سر سفره همين كه ايشان خواستند لقمه اي بردارند,دستش لرزيد و غذا بر روي سفره ريخت . لقمه را برداشت و دوباره غذا ريخت . مردم كه اين منظره را ديدند, بي اختيار خنديدند. ميرفندرسكي ديد اين كار غير عادي است . به اطراف سفره نگاه كرد و ديد يك نفر مرتاض درگوشهء سفره نشسته و مشغول ورد خواندن است . ميرفندرسگي به او گفت : دست از اين كار بردار! باز همين كه خواست لقمهء ديگري را نزديك دهان ببرد, لقمه ازدست او افتاد. ميرفندرسگي گفت : اي مرتاض ! دست از اين كاربردار و گرنه كاري خواهم كرد كه بر ضررت تمام شود, مرتاض اعتنا نكرد و كار خود را ادامه داد. ميرفندرسكي شال كمر خود را باز كرد و به سوي مرتاض پرتاب كرد و گفت : مرتاض را بخور. شال به صورت مار بزرگ درآمد ومرتاض را بلعيد.(2)
(پـاورقي 1.لغت نامهء دهخدا, ج 8 ص 10974
(پـاورقي 2.سيد محمد مهدي مرتضوي لنگرودي , ارمغان هند و پاك , ص 185
مطالب این بخش جمع آوری شده از مراکز و مؤسسات مختلف پاسخگویی می باشد و بعضا ممکن است با دیدگاه و نظرات این مؤسسه (تحقیقاتی حضرت ولی عصر (عج)) یکسان نباشد.
و طبیعتا مسئولیت پاسخ هایی ارائه شده با مراکز پاسخ دهنده می باشد.